دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 330

هر چند با من آن چه که کردی روا نبود

بخشیـدمت، کـه کینه در آیین مـا نبود

آن دل که سالها به هوای تو می تپید

جُرمش زیاد بــود، ولی جــای پا نبود

هر کس که آمد، از دم در باز گشت و رفت

چون در دلم برای کسی جز تو جا نبود

کی از در آمدی که برای نوازشت

آغوش من به سمت تو با عشق وا نبود؟

از پشت سر کسی که به من زخم زد، خودش

بیمــار اضطـراری من بـود؟ یـا نبود؟

بخشیدمت به خاطر آن روز های خوب

آن روز ها که در دلمان جز خدا نبود

آن روز ها طلوع و غروبش قشنگ بود

چون صحبت از نماندن و این چیزها نبود

 

خلیل جوادی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد