دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 324

امشب غزل! مرا به هوایی دگر ببر

تا هر کجا که می بردت بال و پر ببر

تا ناکجا ببر که هنوزم نبرده ای

این بارم از زمین و زمان دورتر ببر

این جا برای گم شدن از خویش کوچک است

جایی که گم شوم دگر از هر نظر ببر

آرامشی دوباره مرا رنج می دهد

مگذار در عذابم و سوی خطر ببر

دارد دهان زخم دلم بسته می شود

بازش به میهمانی آن نیشتر ببر

خود را غزل! به بال تو دیگر سپرده ام

هرجا که دوست داری ام امشب ببر ببر

 

محمد علی بهمنی