هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم
ولی بدون تو مهتاب را نمیخواهم
برای آمدنت گرچه راه کوتاه است
هنوز هم که هنوز است چشم در راهم
سلام... روز قشنگی است... دوستت دارم ...
چقدر عاشق این جمله های کوتاهم
هوای بودن یک عمر با تو را دارم
منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم
برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط
اسیر سخت ترین زخمهای جانکاهم
بدون تو همهء لحظه ها به این فکرند
که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم
مرتضی کردی
عشق را زنده نگه دار که برمیگردم
دو سه روزی هم اگر چه تحمّل سخت است
تکیه کن بر تن دیوار که برمیگردم
بس کن این سرزنش "رفتی و بد کردی "را
دست از این خاطره بردار که برمیگردم
گفته بودی که به شب چشم به راهم بودی
به همان دیده ی بیدار که برمیگردم
بین ما پیشترک هر سخنی بود گذشت
راهیت میشوم این بار که برمیگردم
پشت در را اگر انداخته ای حرفی نیست
به شب و پنجره بسپار که برمیگردم
امید مهدی نژاد
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش ،ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزارن من و توست
این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توس
نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست
سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
هوشنگ ابتهاج (سایه )