اگرچه از تو سرودن همیشه آسان نیست
دلم از اینکه سروده تو را پشیمان نیست
نبین به خنده من طرح بی خیالی را
همیشه گریه عاشق شبیه باران نیست
تو هیچ وقت به این فکر کردهای: دیریست
که آفتاب نگاهت کنار گلدان نیست
خدا کند که بمیرم و آخر اسفند
نبینم اینکه بهاری پس از زمستان نیست
کنار پنجره میپوسم و نمیآید
کسی که عابر معمولی خیابان نیست
به گیسوی تو گره خورده رشته عمرم
وگرنه نظم من آنقدرها پریشان نیست
مرتضی کردی
با آن همه بد بیاری کوشیدهام بد نباشم
مابین تردید و امید در رفت و آمد نباشم
کوشیدهام اعتمادم همواره محکم بماند
در انتخابی که کردم هرگز مردد نباشم
شاید تو روزی بیایی شاید تو روزی بیایی
شاید تو روزی بیایی روزی که شاید نباشم
بگذار مثل گذشته با هم صمیمی بمانیم
جمع است با تو خیالم بگذار مفرد نباشم
در بیت بعد همین شعر باید دلم را ببینی
باید به قافیه و وزن دیگر مقید نباشم
مرتضی کردی
هنوز هم که هنوز است عاشق ماهم
ولی بدون تو مهتاب را نمیخواهم
برای آمدنت گرچه راه کوتاه است
هنوز هم که هنوز است چشم در راهم
سلام... روز قشنگی است... دوستت دارم ...
چقدر عاشق این جمله های کوتاهم
هوای بودن یک عمر با تو را دارم
منی که دلخوش دیدارهای گهگاهم
برای گفتن یک حرف عاشقانه فقط
اسیر سخت ترین زخمهای جانکاهم
بدون تو همهء لحظه ها به این فکرند
که تیغ را بگذارند بر گلوگاهم
مرتضی کردی