دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 340

مسیر قصه ی ما را غریبه ای سد کرد

و بی اجازه در این قصه رفت و آمد کرد

نشست پای دلم شعر عاشقانه سرود

مرا درست همانی که دوست دارد کرد

شروع قصه ی تازه، اگرچه سختم بود

شباهتش به تو اما مرا مردد کرد

نگاه سرد غریبه عجیب مثل تو بود

همان نگاه عجیبت که با دلم بد کرد

تو رفته بودی و انگار قسمتی از من

میان ماندن و رفتن تلاش بی حد کرد

غریبه بود، شبیه تو بود اما من...

بگو که با دل رفته چکار باید کرد؟

کمی به سردی چشم تو خیره شد اما

غریبه ای که شبیه تو بود را رد کرد

 

نیلوفر عاکفیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد