دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 79

خیره ام در چشمِ خیست حسرتم را درک کن

قبله ام باش عاشقانه ، نیتم را درک کن

ای که رویایت دلیل گُنگِ عصیانم شده ست

شعرهایم ، گریه هایم ، خلوتم را درک کن

عشق را بر شانه ی اسطوره ها باریده ام

ردِّ اشکِ نیمه شب بر صورتم را درک کن

غرقِ آغوشت شدم عریانی ام تسلیم توست

تا ابد می خواهمت  این حالتم را درک کن

روزهای بودنم  با تو  علامت خورده است !

توی تقویمم بمان وُ عادتم را درک کن

گرچه نقش ِمنفی ام را خوب ایفا کرده ام

در غزل ها جنبه های مثبتم را درک کن

از قرارم با تو یک عمر است که آواره ام !

لا اقل دلشوره های ساعتم را درک کن


صنم میرزازاده نافع



* نمی دانـم ...

  چرا بین این همه آدم

  دلم به تـو پیله کرده

  شاید فقط با تـو

  پــروانــه می شـوم


** در جنگ با تـو

    من به تنهایی

    یک لشکر / شکست خورده ام

    منیره حسینی