توبه کردم که شریک غم مردم نشوم
بعد از این اهل مدارا وتفاهم نشوم
من زمستانم و گل های یخ ارزانیتان
تا در این فصل دچار گل گندم نشوم
کنج ساحل بنشینم به خدا خوب تر است
بنشینم خوش ودرگیر تلاطم نشوم
کوچه ی شعر شلوغ است پر از همهمه است
دلم این بار مواظب شده تا گم نشوم
من مغرور در این بازی دل می دانید
حاضرم تا بشوم آخر ودوم نشوم
بگذارید وفادار به قولم باشم
قول دادم به دلم عاشق مردم نشوم
نجمه زارع
عماد خراسانی