دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 118

ساده می پرسم، تو با لبخند پاسخ می دهی

گـریـه ام را بـاز بـا لبـخـنـد پـاسـخ می دهی

تـشـنـه ی خون منی چون هـر دروغ محـض را

می خوری بر جان من سوگند پاسخ می دهی

پـرسـش غـم را نمی پـرسم که آن را تـا ابـد

به دلـم بی هیـچ چون و چند پاسخ می دهی

روی بـرگـردانـدن از آداب چـشـمـان تـو اسـت

تا به چشمت می خورم پیونـد پاسخ می دهی

صد سوال از عشق...با موسیقی لب های من...

زود لـب های تـو می رقصنـد ، پاسخ می دهی

دوسـت دارم رک بـگویـی عـاشـقـی امـا هـنـوز

از تـو می پـرسـم تـو با لبخنـد پـاسـخ می دهی


نجمه زارع



* بـا رمـز و راز حـرف نـزن گـیـج می شوم...

  راحت بـگو بـگو که تـو هم عاشقی هـنـوز 

  نجمه زارع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد