از هـوای تــو از ایـن شـهـر سـفـر خـواهـم کـرد
گرچه سخت است بریدن ، نفسی باکم نیست
مـن کـه اهـل خـطـرم بـاز خـطـر خـواهـم کـرد
نـه فـقـط از تــو کـه از هـر چـه کـه دارم حتـی
از دلــم بـا دلـــی آرام گـــذر خــواهــم کـرد
تـا دگـر بــار گــرفــتـــار فـریــبـــم نــکــنــی
از تــو و سایـه و عـکـس تــو حـذر خـواهـم کرد
می روم هرچه شود بـدتـر از این ممکـن نیست
پس از این بی تـو به یک خاطره سر خواهم کرد
مـن بـه یـک درصـد مـهـری کـه حـرامـت کردم
در دل سـخـت تـریـن سـنـگ اثـر خـواهـم کرد !
فریبا صفری نژاد
مانده است ننـگ عشـق برایم به نامـها
** من خـسـتـه ام دیـوانـه ام دلـگـیـرم از تـو
خـود را همیـن امـروز پس می گـیـرم از تـو