نه ، دیگر لحظه ای نزدیک یا دورت نمی آیم!
اگر تب می کنی تب کن ، بمیر این بار چون هرگز
پرستارت نخواهم شد ، به پاشورت نمی آیم
مرا عمری ندیدی در کنار خویش و بیش از این
به پیش چشم های تا ابد کورت نمی آیم
به شوق تو ، برای تو ، به سوی دست های تو
به هر عنوان ، به هر علت ، به هر صورت نمی آیم
چنان بیزارم از دیدارت آری ، تا به جایی که
اگر حتی بمیری بر سر گورت نمی آیم
فریبا صفری نژاد