دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 256

دلم گرفته ازین روزهای تکراری

از عاشقی که منم... از خود خودم! آری!

ازین تداوم معمول دوستت دارم

ازین تناوب هی دوستم ندا-داری

دلم گرفته و باید بگیرمش از تو 

جنون گرفته و حالا علاج بیماری...

همین که با تو نباشد... گمان کنم... شاید...

اگرچه جز تو نمی آید از کسی کاری...

و از تو هم که نباید جز این توقع داشت

که داغ بر دل و دست روی دست بگذاری

...

دلم گرفته ازین ناله های تکراری...


نیلوفر عاکفیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد