دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 276

من و تو دور شدیم اینقدر چرا از هم؟

غریبه با هم، دشمن به هم، جدا از هم

اگر به هم نرسیدیم بی خیال شدیم

ولی جدا که نکردیم راه را از هم

که برنگردی و دیگر نگاه هم نکنی

بپاشی اول بازی زمینه را از هم

تمام اینهمه مثل کلاف سر در گم

ولی به سادگی قهر بچه ها از هم

تو هم شکسته ای و مثل من پر از زخمی

چه شد، من و تو به هم خورده ایم یا از هم...؟

اگر قبول نداری نگاه کن به عقب

جدا نشد جایی رد پای ما از هم؟

چه در میانه ی این راه اتفاق افتاد

فرار کرد خطوط دو ردّ پا از هم

چقدر فاصله داریم ما دو تا با هم

چقدر فاصله داریم ما دو تا از هم


مهدی فرجی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد