دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 285

کی می شود دوباره غزل تعارفم کنی؟

وقتی پرم ز گریه بغل تعارفم کنی؟

مهمان کنی به جشن نگاهت مرا و باز

دوتا ستاره توی عسل تعارفم کنی

کی می شود دوباره تو ماهم شوی که بعد

تاجی شبیه تاج زحل تعارفم کنی؟

تا کی کلاغ قصه بمانم! نمی شود

یک نقش ساده حداقل تعارفم کنی؟

من نقش اول زن این عاشقانه ام

هرقدر هم تو نقش بدل تعارفم کنی

اصلا دوباره می برم این فیلم را عقب

تا سیبی از درخت ازل تعارفم کنی

شاید خدا بخواهد و باز عاشقم شوی

یادت دهد دوباره غزل تعارفم کنی...

 

نیلوفر عاکفیان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد