تمام ِ مرا در خودت حبس کن ، تو که سینه ات محرم رازهاست
ولع دارم امشب تو را سر کشم، بپیچم به اندام تو مست ِ مست
برقصم هماهنگ با بوسه هات ، درون دلم محفل سازهاست
تو شرجی ترین داغِ مرداد بر ، خیابان پاییزی چشممی
عطش های من را به آتش بکش ، هوای تنت مثل اهوازهاست
شبیه ِ گناهان خودخواسته ، مرا با خودت می کشی بی امان
فرا می روم از مکان وُ زمان ، قدمهایم از جنس پروازهاست
نمی بینمت کاملا لُخت شو ، لباسِ غزل را بینداز دور
تنفس بکن لای این بیت ها ، مسیحای من وقت اعجازهاست !
در آغوش دریا رهایم بکن ، که آماده ی حمله ی موج هام
همین لحظه که عاشقت هستم و به روی لبم از تو آوازهاست
تو زیبا ترین قسمت قصه ای ، بمیران مرا در همین جای راه
که این شاعر لعنتی بعد تو ، خود آزاری اش مثل مُرتاض هاست
صنم نافع