دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 316

بهشتی ترین عشق ممنوعه ام ، نگاهت شبیه ِ هوسبازهاست

تمام ِ مرا در خودت حبس کن ، تو که سینه ات محرم رازهاست

ولع دارم امشب تو را سر کشم، بپیچم به اندام تو مست ِ مست

برقصم هماهنگ با بوسه هات ، درون دلم محفل سازهاست

تو شرجی ترین داغِ مرداد بر ، خیابان پاییزی چشممی

عطش های من را به آتش بکش ، هوای تنت مثل اهوازهاست

شبیه ِ گناهان خودخواسته ، مرا با خودت می کشی بی امان

فرا می روم از مکان وُ زمان ، قدمهایم از جنس پروازهاست

نمی بینمت کاملا لُخت شو ، لباسِ غزل را بینداز دور

تنفس بکن لای این بیت ها ، مسیحای من وقت اعجازهاست !

در آغوش دریا رهایم بکن ، که آماده ی حمله ی موج هام

همین لحظه که عاشقت هستم و به روی لبم از تو آوازهاست

تو زیبا ترین قسمت قصه ای ، بمیران مرا در همین جای راه

که این شاعر لعنتی بعد تو ، خود آزاری اش مثل مُرتاض هاست

 

صنم نافع

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد