از روح من بیرون بکش خمیازه ات را
احساسِ شهر کاغذی از جنس آه است
می سازی از اردیجهنم سازه ات را
آتش بگیرد مثل انباری پر از کاه
رو می کنی وقتی که دست تازه ات را
فکر تو را با خود نخواهم بُرد تا گور
وقتی به رویم بسته ای دروازه ات را
با فال حافظ می کشانی از سمرقند _
_تا نقطه ی پایانی ام آوازه ات را
اصلن غزلهای مرا یکجا بسوزان
دلخون ترین دیوان ِ بی شیرازه ات را
من می روم طاقت ندارم بار دیگر ...
آتش بگیرم صبر بی اندازه ات را
سید مهدی نژاد هاشمی