دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 253

مانده در دل من طاقتی,صدایم کن

سلام می کنمت نازنین جوابم کن

نرفته باز دلم تنگ خنده ات شده است

سخاوتی بنما خنده میهمانم کن

نگاه هم نکنی, عاشق نگاه توام

سفیر عشق ,خدا را دمی نگاهم کن

نه خواندی و نه شنیدی,نه هیچ پرسیدی

سرم چه آمد از عشقت,نظر به حالم کن

نیازمند حضورت منم ,دمی بنشین

سکوت من ننگر همنشین سوالم کن

نرفت از دل من یاد تو نخواهد رفت

سخن از عشق بگو لحظه ای خطابم کن

نمانده در دل دیوانه ام نشان ز امید

سلام کن به دلم خوب من,تو شادم کن


احمد علیزاده