"اگر میشد کمی پیشم بمانی ..." کار خود را کرد
شبی پای نگاهم بود و عمق چاه چشمانش
خطر کردم ... سقوط ناگهانی کار خود را کرد
به خود گفتم که در سرمای دل دلها نمی جوشد
طبیعت با بهاری ناگهانی کار خود را کرد
میان دستهایش فکر پرواز از سرم پر زد
پرستو بودم و بی آشیانی کار خود را کرد
قرار این شد که ما از "دوستت دارم" بپرهیزیم
قرار این شد ولی شور جوانی کار خود را کرد
زمان رفتنش ناگفته ها را از نگاهم خواند
پشیمان شد ... زبان بی زبانی کار خود را کرد
کاظم بهمنی