دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

دلـنــشــیـن

... شبهای شعرخوانی من بی فروغ نیست

Sonnet 62

هرگز نخواستم که بگویم تو را چه قدر

عاشق شدم؟ چه وقت؟چگونه؟چرا؟چقدر؟!

هرگز نخواستم که بگویم نگاه تو

از ابتدای ساده این ماجرا چقدر ـ

من را شکست،ساخت،شکست و دوباره ساخت!

من را چرا شکست؟ چرا ساخت؟ یا چقدر...؟

هرگز نخواستم به تو عادت کنم ولی

عادت نبود حسی از آن ابتدا چقدر

مانند پیچکی که بپیچد به روح من

ریشه دواند و سبز شد و ماند تا ... چقدر ـ

 تقدیر را به نفع تو تغییر می دهند

اینجا فرشته ها که بدانی خدا چقدر -

خوبست با تو،با همه بی وفائیت

قلبم گرفته است،نپرس از کجا؟ چقدر؟!

قلبم گرفته است؟سرم گیج می رود

هرگز نخواستم که بدانی تو را چقدر...



نغمه مستشار نظامی



* تا به بلندی فکر می کنم

  پلکم می پرد

  پرت می کند حواسم را به پنجره ات

  که امروز

  عشق

  پشت آن پرده ی ضخیم چه هوس کرده است


 اگر در  را با همین پنجره به رویم بسته باشی

 چه کنم؟


 اگر

 پاگرد خانه ات

 تنها به پشت بام برسد چه؟


 این جا سقوط آزاد است

 .

 .

 .

 .

 چقدر معطلم صدایم کنی!


 « منیره حسینی »

Sonnet 61

نمی خواهم که دستم را بگیری،و میخواهم صدایت دور باشد

اگر حتی تمام ساز و کارت برای عشق بازی جور باشد

دلم تب دارد وچشمم شکسته،از این آهن ربا ترسی ندارم

صدای پای تو زنجیر من شد،وشاید گوش هایم کور باشد

از این حس عجیب بی سروته! از این رویای خیس بی قراری

نمی خواهم نگاهت با دلم نه! اگر حتی دلم مجبور باشد

شکستم من،ببین این تکه یخ را،که قلبم میشود حالا در اینجا

وشاید مردمک های دوچشمت،برای این فضا هم شور باشد

دلم حق دارد از اینجا فراری،وحق دارد تو را هرگز نبخشد

برای اینکه او هم سعی دارد کمی تا قسمتی مغرور باشد

 

مهسا طایری

 


* برای به دست آوردن من از راه دلم نیا ،

تک تیرانداز قابلی است مغز من که به کمین تو نشسته

تا تیر تدبیرش را به قلب احساس تو بنشاند !

اینجا حکومت نظامی است !

عبور احساس مجوز می خواهد ...

« در گذر از دالان دل » - محمد مهدی (هشیار)

Sonnet 60

دیدار ما هرچند دورادور، زیباست

دیگر پذیرفته م که ماه از دور زیباست

هرچند موسایت نخواهم شد ولی باز

از تو چه پنهان ! درد و دل با طور زیباست

دنیا همیشه دل به خواه ما نبوده

باور بکن بعضی گره ها کور زیباست

بس کن عزیزم طاقت باران ندارم

این چشم ها ... این چشم ها مغرور زیباست

هرچند شب با نور سرد ماه ، جور است

اما شب چشمان تو ناجور زیباست

وقتی که دریا تنگ ماهی های خسته ست

مردن میان تار و پود تور زیباست

وقتی که غم هایم غم عشق تو باشد

از مهد چشمانم اگر تا گور ... زیباست


رویا باقری