صـدایـم زد... جـهـان تـکـرار رویــاهـای یـک زن شـد
طـنـیـن خـنـده هـایـش تـا دل یـخـچـال ها پـیـچـیـد
تـنـم لـرزیــد و بـرف شـانـه هـای کـوه بهـمـن شـد
تـنـم لرزیـد و برف از شانـه هایـم ریخـت...موهایـم
رهـا شد...بـاد آمد...دشت غرق عطر سوسن شد
نسیـمی مثـل دسـتـانـش شبی دور تـنـم پـیـچـیـد
بـرایــم ابــر پـیـراهـن ، بـرایــم خـاک دامـن شـد
رقـیـب تـک تـک زن هـای شهـرم کـرد ، کـاری کـرد
که بـا مـن بـهـتـریـن دوسـتـانـم نـیـز دشـمـن شـد
بـه مـن خـنـدیـد و گـلـدان های دور بـاغ گـل دادنـد
مرا بوسید و در شب های من خورشید روشن شد
پانته آ صفایی
که برای من درست کرده ای!؟
به خودت نگاه کن!
تو چرا این قدر زیبایی...!؟
کامران رسول زاده
** اثبات بودنت
کار سختی نیست،
کافی ست
اواخر همین شعر
به جای نوشتن
ببوسمت...
کامران رسول زاده "د5"