بی شک به دست باد شکستند جامها
وقتـی که یک ستـاره نـدارم چـه فایـده
هر شـب بجـای مـاه بـیـایـد به بـامـها
قـلـب به خون تپـیـده مـا را حـلال کرد
می خواست اجتنـاب کنـد از حـرامـها
شـعرم حـرام شد که به پای تـو ریختم
مانده است ننـگ عشـق برایم به نامـها
این قهوه های تلخ کسی را نمی کشند
از بـس که زهـر نـاب چشیـدنـد کامـها!
گفتند او هنوز به عشق (تـو) مبتلاست!
اصـلا به مـن نمی خورد ایـن اتـهامـها!
نغمه مستشار نظامی
این وصله ها
به من
به تو
نمی چسبد !
اعظم اکبری
** نمی رسـند به هـم دسـت اشتیـاق تـو و مـن
که تو همیشه همانی ، که من همیشه همینم
محمد علی بهمنی
*** میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
تـرک کـام خود گرفتـم تا برآیـد کـام دوسـت
حافظ